خاطرات و زندگی نامه شهید حاج احمد کاظمیشهید حاج احمد کاظمی

شوخی حاج احمد

غروب بود.

 من همراه با سردار کاظمی و جمعی از فرماندهان در منطقه کردستان عبور می کردیم، حاج احمد یک دفعه ماشین را متوقف کردو خودش پشت فرمان نشست!

 مقداری که رانندگی کرد، درجه های خود را درآورد!

و در پاسخ ما تبسمی کرد و دلیل این اقدامش را اینگونه بیان نمود:

” اگر دشمن ما را شناسایی و اسیر کرد می گویم من فقط یک راننده ام و اینها از سران و فرماندهان سپاه هستند که درجه هایشان هم دلیلی بر این مدعاست!

 و از آنها تشکر هم می کنم که شما را اسیر کردند.

 می گویم حق و حقوق من را هم ازشان بگیرید؛

 با اینکه متاهلم و تمام وقت برایشان رانندگی می کنم نه حقوق خوبی به من می دهند و نه آرامش و آسایشی دارم” !!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن