خاطرات و زندگی نامه شهید حاج احمد کاظمیشهید حاج احمد کاظمی

حاج احمد

صبحانه با تانک…

قبل از طلوع آفتاب حاج احمد بی سیم زد: “بچه ها را سریع تدارک کن و هر چه می توانی برای تغذیه آماده کن.” من و دیگر نیروهای تدارکات چند وانت تیوتا پر از صبحانه فراهم و حرکت کردیم. حاج احمد از طریق بی سیم مسیر را نشان داد: “بیایید از طریق جاده ی آسفالته ی اهواز – خرمشهر به سمت خرمشهر. “متوجه شدم که روز اول عملیات آزاد سازی خرمشهر جاده به دست نیروهای خودی افتاده است. حرکت را ادامه دادیم به نزدیکی نیروهای خودی رسیدیم و حاج احمد کاظمی را دیدیم دشتی وسیع بدون خاکریز و جان پناه و در مقابل نیروهای عراقی در داخل شهر تا بن و دندان مسلح به حاج احمد گفتم این جا کجاست؟ ستون تانک در مقابل شماست. در همان حال که حرکت ستون تانک ها قبل از صرف صبحانه به سمت نیروها آغاز شد، حاج احمد خطاب به فرمانده ی گردان گفت:”چند آرپی جی زن به سمت ستون تانک ها حرکت دهید و خودش نیز یک آر پی جی برداشت، دشت حتی یک بوته برای کمین نداشت، سینه به سینه مقابل تانک های عراقی حاج احمد با آر پی جی زن ها حرکت کرد تا نزدیک شدند و با ذکر الله اکبر چند گلوله به سمت تانک ها شلیک شد، یکی دو تا منهدم و آتش دشت را فرا گرفت تانک های دشمن با دیدن چنین صحنه ای عقب نشینی کردند.

دقایقی بعد ما توانستیم صبحانه ی دل چسبی در کنار تانک های بی اثر عراقی به نیروها تعارف کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن