خاطرات و زندگی نامه شهید حاج احمد کاظمیشهید حاج احمد کاظمی

خاطرات

دوتا از انگشــت های احمد به صورت مادرزادی به هم چسـبیده بود. مادرم همیشــه می گفت من مطمئنم این یک علامت و نشانه است. وقتی می پرسیدیم چه علامتی؟ می گفــت خدا خودش می داند و والسـلـام… 

جالب اینجاست وقتی هم رفت جبهه، همین انگشت قطع شد. به مادرم گفتم حتما این همان نشانه ای بود که از آن می گفتی. گفت نه! بالاتر از این حرف ها…و این جمله را چندین بار در موقعیت های مختلف تکرار کرد.

 

به روایت حسن کاظمی(برادر شهید)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن