اخباراسلایدرخاطرات و زندگی نامه شهید حاج احمد کاظمیشهید حاج احمد کاظمی

فاتح خرمشهر

سرلشگر حاج قاسم سلیمانی (فرمانده سپاه قدس) : من تصورم این بود که وقتی خبر شهادت احمد گفته شد، حداقل تیتر همهء روزنامه های ما باید این جمله باشد که “فاتح خرمشهر شهید شد”.

گفتن از او سخت است.چرا که هیچوقت از خودش نگفت. وقتی از او پرسیدند شما در عملیات فتح المبین چه کردید؟

در بیت المقدس و در بدر و خیبر و کربلای ۵ و والفجر هشت کجا بودی؟فرماندهان جنگ از تو و دلاوری هایت بسیار گفته اند. خاطره ای بگو،حرفی بزن.


 اما گفت من هیچ کاری نکردم. هرچه کردند بسیجیان دریا دل کردند.من از همه رزمندگان اسلام سرافنکده ترم.من لیاقت شهادت نداشتم و در فراق یاران شهیدم می سوزم.خدایا شهادت را نصیبم بفرما.آری رسم بزرگان این چنین است که از خود نگویند. مردان بزرگ همیشه در گمنامی بوده اند و تاریخ خود فریاد میزند مظلومیت آنان را.

سوم خرداد ماه یاد آور حماسه ای بزرگ است. حماسه ای که بزرگی اش مدیون مردان و زنانی است که ایستادند. جانانه هم ایستادند.آری همه ایران، خرمشهر شده بود. حالا این خرمشهر بود که ۳۶ میلیون جمعیت داشت و همانند فرزندی که از آغوش مادر جدا افتاده و بی تاب و بیقرار انتظار می کشید که آن روز برسد که بازهم در کنار هم باشند.

      وقتی  احمد پس از عروجش در نوزدهم دی ماه هشتاد چهار در ارومیه، زادگاه یار صمیمی و هم رزم دیرینه اش مهدی باکری، از سقوط هواپیما صعود کرد به افلاک،ستاره ای شد از ستاره های جاودان آسمان راه رستگاری. آنگاه تاریخ سازان حماسه های پرشور جنگ لب گشودند و با چشمانی پر از اشک و گلوئی پر از بغض برایمان از او گفتند. گفتند همه جا بود.گفتند او برای قله های کردستان و خاک سوزان جنوب آشناتر بود تا مردمان این سرزمین. در آغاز برادراحمد! با یک گروه بیست نفره اعزامی از سپاه نجف آباد و بعدها سرلشگر احمد کاظمی فرمانده لشگر زرهی هشت نجف اشرف و فرمانده نیروی زمینی سپاه .

حالا  در آستانه سوم خرداد و سالروز آزاد سازی خونین شهر پای صحبت سرداران و فرماندهان دفاع مقدس وگلچین خاطراتشان، چند خطی را بر روی کاغذ می آوریم شاید روزی رسد که مظلومیت تو را آن کوهای سر به فلک کشیده کردستان و آن ریگ های داغ و سوزان خاک خوزستان فریاد کنند.

 ۱) محسن رضائی(دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام) :

” در مرحله سوم عملیات بیت المقدس وقتی که ما خرمشهر را تقریبا” دور زده و به نزدیکی جاده شلمچه به خرمشهر رسیدیم ، نیروهایمان تحلیل رفته بودند. بیشتر مناطق را گرفته بودیم و بیش از پنج هزار کیلومتر را آزاد کرده بودیم ولی برای انجام هدف اصلی که آزاد سازی خود شهر بود نیروهایمان کم بود. من احمد و حسین (خرازی فرمانده لشکر چهارده امام حسین (ع)) را صدا زدم و گفتم هر طور شده باید نیرو جمع آوری کنید تا شهر را فتح کنیم.آن دو نفر واقعا” شاهکار کردند و تا صبح نیروها را جمع آوری کرده و به شهر زدند و پس از بازکردن دروازه خرمشهر، شهر آزاد شد. من هیچ عملیاتی را به یاد ندارم که شهید کاظمی پذیرفته باشد و با نیروی ایمان و شجاعت و ابتکار از آن سربلند بیرون نیامده باشد.حاج احمد فرماندهی بود برخاسته از دل جنگ.

۲)سرلشگر حاج قاسم سلیمانی (فرمانده سپاه قدس) :

من تصورم این بود که وقتی خبر شهادت احمد گفته شد، حداقل تیتر همهء روزنامه های  ما باید این جمله باشد که “فاتح خرمشهر شهید شد”. همان طوری که وقتی بزرگی از ما در ادبیات ، در هنر و در هرچیزی که از بین ما میرود بلافاصله تیتر میزنیم “پدر علم ریاضی” ایران از دنیا رفت. فکر میکنم حقی که احمد به گردن ملت ایران داشت از حقی که دیگر اندیشمندان مختلفی که مورد تجلیل هستند دارند، کمتر نباشد. ما در مرحله اول جنگ یعنی در آن سلسله عملیات های اصلی جنگ که دشمن را در داخل خاک خودمان شکست دادیم، بر میخوریم به چهره های محدودی که اینها محور اصلی جنگ بودند و مشهور هم هستند بین اهل جبهه، اما شاید در جامعه ما غریب باشند. از جمله کسانی که غریب بود شهید کاظمی بود،خب شهید کاظمی محور چندین فتح بزرگ بود، می توانم بگویم شاه کلید فتوحات جنگ او بود. یکی از برجستگیهای شهید کاظمی هم همین بود.یعنی اگر گفته بشود که زیرک ترین فرمانده ما در جنگ احمد بود حتما سخن گزافی گفته نشده است.

من یادم هست توی عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد  فکر می کنم روز پانزدهم، شانزدهم بودکه تقریبا” جبهه شمالی رسیده بود به کوشک. جبهه میانی از سمت دارخوئین رسیده بود به ایستگاه حسینیه و از طرف مرز به پاسگاه زید.یعنی محدوده خرمشهر کامل باقی مانده بود.

اما دشمن عقبه اش از دو جهت وصل بود، هم از سمت شلمچه وصل بود، هم از سمت اروند و می توانست بیاید داخل شهر و آنجا تردد کند. در آن نقطه هم عرض رودخانه اروند سیصد،الی چارصد متر بیشتر نیست.خب همه خسته شده بودند. چون تقریبا” شانزده روز هیچ کس پلک نزده بود.بچه ها شبانه روز درگیر جنگ بودند. احساس می شد که نیاز به تجدید قوا دارند. فکر می کنم بدون استثنا همه ی فرماندهان در سطح عالی زخمی شده بودند. یعنی حسین خرازی زخمی شده بود.خود احمد زخمی شده بود.متوسلیان زخمی شده بود که با برانکارد توی آمبولانس عملیات را هدایت می کرد.جنگ سختی بود.توی این موقعیت،  شب همه جمع شده بودند توی قرارگاه فتح. بحث اصلی این بود که ما نیاز به تجدید قوا داریم و باید بنشینیم تصمیم بگیریم و یکی دوهفته استراحت بکنیم و بعضی هم می گفتند عملیات طول نکشد و سریعا” انجام بدیم.باید نیروهای جدید بیایند تا بتوانیم آزادسازی خرمشهر را تمام کنیم.چون تمام قدرت و مقاومت دشمن برای حفظ خرمشهر بود و هم این که برای دشمن حیثییتی بود و هم در واقع از نظر نظامی اهمیت داشت.آن جا خدا رحمت کند شهید حسن باقری یک سخنرانی معروف کرد. همه نشسته بودند، بلند شد و گفت:”ما به مردم قول دادیم و هی گفتیم خرمشهر در محاصره است و مردم ما تصورشان این بود که امروز و فردا خرمشهر را آزاد می کنیم ما مگر می توانیم برگردیم پشت جبهه تا این که بتوانیم تجدید قوا کنیم؟” و شروع کرد به استدلال کردن.

صحبت حسن بر همه تاثیر گذاشت و تصمیم گرفتند ادامه عملیات انجام شود.آن جا سه لشگر برای فتح خرمشهر انتخاب شدند که یکی شان تیپ ۸ نجف اشرف بود و شهید کاظمی فرمانده آن بود.در فتح خرمشهراحمد در واقع محوری را انتخاب می کرد که سخت ترین محور بود. احمد فلشی را انتخاب کرد که هم برای خودش خطرناک بود و هم این که یک ضربه مهلکی بر دشمن بود. او می توانست بیاید و عقبه ی خودش را بدهد به جبهه ی خودمان که حداقل اگر گیر افتاد برگردد عقب و از روبه رو به دشمن بزند. یا این که محوری بگیرد که اصلا” از کنار جاده برود جلو اما این کار را نکرد. آمد بین دشمن و در نزدیکی خرمشهر مستقر شد و عقبه ی دشمن در شرق شلمچه که وصل می شد به بصره  را، که راه خشکی دشمن برای رسیدن به خرمشهر بود را یک شکاف ایجاد کرد و آمد از همین شکاف باریک وارد شد و از کنار نهر عرایض رفت به طرف خرمشهر. شهررا کامل دور زد و اولین فرمانده ای که وارد شهر شد، احمد بود و خرمشهر را فتح کرد.فاتح خرمشهر به معنای واقعی شهید کاظمی بود.

۳) سر لشگر غلامعلی رشید(جانشین ستاد کل نیروهای مسلح):

              احمد کاظمی و حسین خرازی به یک معنایی فاتح خرمشهر بودند و ملت ایران  در نوزدهم دی ماه سال هشتاد و چهار فاتح خرمشهر را ازدست داد. دو  فرمانده لشگر اول از همه وارد خرمشهر شدند حسین خرازی و احمد کاظمی. حسین خرازی تا زنده بود هرگز نگفت من فاتح خرمشهر هستم و احمد کاظمی هم تا زنده بود هرگز این حرف را نزد ولی بنده در آن موقع فرمانده قرارگاه فتح بودم و بر این دو یگان و یگان ۲۵ کربلا فرماندهی می کردم.ساعت ده صبح سوم خرداد احمد کاظمی با من تماس گرفت و گفت وارد خرمشهر شدیم  به یک معنایی در حقیقت احمد کاظمی و حسین خرازی فاتح خرمشهر بودند.

۴) محمد باقر قالیباف(شهردار تهران):

       یکی از ویژگیهای شهید کاظمی در عملیات ها این گونه بود که در مجموع عملیات هایی که در جنگ داشتیم ایشان و شهید خرازی و شهید باکری فرماندهانی بودند که روحیه شان و نوع تصمیم گیریهایشان و نوع طراحی هایشان که انجام می دادند از ویژگی های برجسته شان بود. در آزادسازی خرمشهر که انصافا” باید گفت احمد مابین فرماندهان مهمترین نقش را در آزادی خرمشهر داشت.

       احمد کاظمی بود که از محور دژ بالای شلمچه عمل کرد به سمت پل عرایض و پل نو و شهرک ولیعصر(ع) که عقبهء عراقی ها را به سمت شلمچه و به سمت خودشان بست و اگر بگوئیم شهید کاظمی فاتح خرمشهر بود، هرگز حرف گزافی نگفته ایم.

فرازهایی از آخرین سخنرانی شهید احمد کاظمی در جمع فرماندهان نیروی زمینی سپاه به تاریخ بیست و نهم آذر ماه سال هشتاد و چهار:

….خدا اخلاص را در ما می دید و به ما در بیت المقدس پیروزی داد.اما اگر بخواهیم کارهایمان را توجیه کنیم و بار خود را بر دوش دیگران انداختیم هیچ رافتی برای ما باقی نخواهدماند.

معامله ما با خدا جائی خواهد بود که خودمون رو فدا بکنیم.فدای راه خدا و اون مسوولیتی که پذیرفته ایم. این را بدانید که هیچگاه تکلیف از ما ساقط نمی شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن