غروب بود.
من همراه با سردار کاظمی و جمعی از فرماندهان در منطقه کردستان عبور می کردیم، حاج احمد یک دفعه ماشین را متوقف کردو خودش پشت فرمان نشست!
مقداری که رانندگی کرد، درجه های خود را درآورد!
و در پاسخ ما تبسمی کرد و دلیل این اقدامش را اینگونه بیان نمود:
” اگر دشمن ما را شناسایی و اسیر کرد می گویم من فقط یک راننده ام و اینها از سران و فرماندهان سپاه هستند که درجه هایشان هم دلیلی بر این مدعاست!
و از آنها تشکر هم می کنم که شما را اسیر کردند.
می گویم حق و حقوق من را هم ازشان بگیرید؛
با اینکه متاهلم و تمام وقت برایشان رانندگی می کنم نه حقوق خوبی به من می دهند و نه آرامش و آسایشی دارم” !!!