عکس شهید حاج احمد کاظمی
-
حاج قاسم یادت میآید ؟؟
حاج احمد گفت: اجازه بدهید حاج قاسم هم حادثه جالبی را که این روزها در مورد جنازه یک شهید بسیجی در عراق اتفاق افتاده را برای دوستان نقل کند. حاج قاسم هم نقل می کند که چگونه یک بسیجی شهادت خود را در جبهه پیش بینی می کند و با استفاده از کارت و پلاک یک اسیر عراقی زمینه دفن جنازه خود را در کربلا فراهم می کند و حال سالها پس از مفقودیت ، یک خانواده عراقی آدرس قبر او را در کربلا به حاج قاسم رسانده اند تا به خانواده اش خبر دهد.
بیشتر بخوانید » -
آمریکا غلط کرد
“آمریکا غلط کرد” که مربوط به سخنرانی شهید کاظمیدر جمع فرماندهان نیروی زمینی در آذرماه ۱۳۸۴ است ضمن اعلام آمادگی و با تجربه بودن وضعیت نیروهای مسلح کشورمان میگوید : ما امروز دریایی از تجربه هستیم ، یه لحظه به خودتون اینو نگید که آمریکا میاد بمب میزنه … آمریکا غلط کرد …آمریکا عراق چه شکلی شکست داده ؟ کی بوده عراق ؟ چه به سرش اومده در عراق ؟ آمریکا در مقابل شما بچهها بدونید و در مقابل وضعیت امروز نیروی زمینی بدانید که خوار و شکست خورده است ، آمریکاییها بالندگی شون به این تجهیزاتشونه ، این تجهیزات تا یک وقتی می تواند به جلو برود در مقابل اراده آدمهایی که برای خدا کار میکنند این شکست میخوره ، شک نکنید در تاریخ بوده این … او یه حساب مادی است ، ولی ما به جای دیگه ای وصلیم. دریافت فایل صوتی حجم: ۲٫۲۹ مگابایت
بیشتر بخوانید » -
آن چهرهی فراموش نشدنی!
اولین بار احمد کاظمی را در عملیات بیتالمقدس دیدم. نوجوانی بودم پانزده شانزده ساله که با همقدانم قرار بود برویم برای آزادسازی خرمشهر. ما جزو افراد دسته یک، گروهان یکم، از تیپ نجفاشرف بودیم. گردان ما همه از بچههای تهران بودند که فرستاده بودندمان به تیپ نجفاشرف. سه مرحله رفتیم عملیات. مرحله سوم عملیات به گمانم در روز ۲۱ اردیبهشت انجام شد. در مرز مشترک با عراق مستقر بودیم و شب عملیات گفته بودند با یک کیلومتر برویم جلوتر از دژ مرزی و بپیچیم به چپ و برویم تا شلمچه. ساعت یازده دوازده نیمه شب عملیات شروع شد و یک دفعه دهها و شاید صدها مسلسل ضدهوایی بر سرمان آتش ریختند. چه آتشی هم! فرماندهی گردانمان حمید باکری بود که بعدها جانشین بردارش آقا مهدی در لشکر عاشورا شد. شب سختی بود و نمیدانم چه قدر از دوستانم شهید شدند تا صبح شد و از تک و تا افتادیم. وقتی نزدیک شلمچه مستقر شدیم، از گروهانمان تنها هشت نفر مانده بودیم. آن جا ماندیم. کسی را نداشتیم که بهمان بگوید…
بیشتر بخوانید » -
دانلود پوستر به مناسبت تولد شهیدکاظمی
هوالمحبوب سلام علیکم این تصویر اختصاص دارد به شهید حاج احمد کاظمی که بمناسبت تولداین سردار بزرگ اسلام طراحی شده است . این پوستر توسط موسسه فرهنگی هنری ربیع طراحی شده است. برای دریافت تصویر، یک صلوات برای تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بفرستید. برای مشاهده تصویر در ابعاد اصلی، روی تصویر بالا و یا اینجا کلیک کنید.
بیشتر بخوانید » -
عــاشقــانــههای آقــــا مهــدی باکـری و شهیـــد احمــد کاظمی
مهـدی تماس گرفت ، ـ گفت : میآیــی ؟ ـ گفتــم : بــا سر ! ـ گفـت : زودتر ! آمــدم خود را رسـاندم به ساحـل دجـله دیدم همه چیز متلاشی شـــده وقایقها را آتــش زدهاند، بـا مهدی تماس گرفتم ، ـ گفتــم : چــه خبــر شــده ، مهدی ؟ نمیتوانست حــرف بــزند ،وقتـی هـم زد بـا همــان رمــز خودمــان حرف زد و گفـــت : اینجـــا اشغــال زیاد است ، نمــیتــوانم . از آن طـرف از قــرارگـاه مــرتب تمــاس مـیگـــرفتنــد و میگفتنـد : هر طـور شــده به مهدی بگو بیایــد عقب ،تو تنهــا کسی هستی کـه آقا مهدی از سـرعـلاقـه حـــرفت رو قبــول مــیکند .مهـدی میگفت : نمــیتوانــد . مـن اصـرار کردم . بـه قــرارگـاه هــم گفتــم .ـ گفتنــــد : پس برو خودت بـــردار و بیـــاورش .نشد !یعنی نتوانستم !وسیله نبود .آتش هم آنقدر زیاد بود که هیچ چارهای جز اصرار برایم نماند !ـ گفتم : تو را خدا ! تــو را به جــان هــر کس دوســت داری !هـر جـوری هست خودت را به مــا برسان بیا ساحل ، بیا…
بیشتر بخوانید » -
خاطره ی یک آزاده از شهید حاج احمد کاظمی
خاطره ایی از آزاده حاج مرتضی باقری ، آزاده اردوگاه ۱۲ که از ناحیه یک دست جانباز شد . یک روز در فرودگاه ، شهید حاج احمد کاظمیرا دیدم .ایشان از من پرسیدند : حاج مرتضی مواظب دستت هستی ؟ گفتم: بله یک دست مصنوعی گذاشته ام که به عصبهای قطع شده دستم آسیبی نرسد . حاج احمد گفت: خدا پدرت را بیامرزد این را نمیگویم. میگویم مواظبش هستی که با ماشینی، درجه ایی ، پست و مقامیتعویضش نکنی؟ سرم را به پایین انداختم و سکوت کردم. ایشان ادامه دادند :اگر یک سکه بهار آزادی در جیبت باشد و هنگام رانندگی یک مرتبه به یادت بیفتد سریعا دستت را داخل جیبت میکنی که ببینی سکه سر جایش هست یا نه؛ در حالی که این دستی که در راه خدا داده ایی ارزشش بیش از این است . باید هر شب مواظبش باشی که این دست را از دست ندهی و یا با چیزی عوضش نکنی. منبع : سایت جامع آزادگان دقاع مقدس
بیشتر بخوانید » -
دو خاطره از شهید احمد کاظمی
در دژ شمالی خرمشهر با لشگر۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند وکارشان به اسیر دادن واسیر گرفتن هم کشیده شده و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت میکرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان اینگونه تماس میگرفت… *درعملیات بیتالمقدس، دو « احمد» داشتیم که فرمانده بودند و صدای آنها از شبکههای بیسیم مرتب شنیده میشد.«احمد متوسلیان» فرمانده لشگر محمد رسولالله و«احمد کاظمی» فرمانده لشکر نجف اشرف. در تماسهای بسیار مهم، مخصوصا در لحظات شکستن خطوط دشمن، فرماندههان ورزمندگان از لهجههای آنها متوجه می شدند که این «احمد» کدام «احمد» است. اما جالبتر زمانی بود که دو «احمد» با هم کار داشتند. در مرحلهی دوم عملیات که بچههای لشگرمحمد رسول الله در دژ شمالی خرمشهر با لشگر۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند وکارشان به اسیر دادن واسیر گرفتن هم کشیده شده و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت میکرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان اینگونه تماس میگرفت: احمَد احمَد ،احمَد احمِد، احمَد احمِد. او سه احمد اول را که یعنی متوسلیان، با لهجهی تهرانی میگفت اما اسم خودش…
بیشتر بخوانید » -
ماجرای حاج احمد با بانو فاطمه زهرا
عملیات بیت المقدس بد جوری زخمی شده بود ترکش خورده بود به سرش با اصرار بردیمش اورژانس . میگفت “کسی نفهمه زخمی شدم همین جا مداوام کنید” . دکتر اومد و “گفت زخمش عمیقه باید بخیه بشه” بستریش کردند از بس زخمش عمیق بود بیهوش شد. بعد یه مدت یه دفعه از جا پرید. گفت پاشو بریم خط قسمش دادم . گفتم اخه تو که بیهوش بودی چی شدی یهو از جا پریدی؟ گفت بهت میگم به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی. وقتی توی اطاق خوابیده بودم خانم فاطمه زهرا اومدن داخل . فرمودند ” چیه ؟ چرا خوابیدی؟ ” عرض کردم “سرم مجروح شده نمیتونم ادامه بدم” حصرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند : بلند شو چیزی نیست بلند شو و به کارهایت برس بخاطر همین است که هر جا میروید حاج احمد کاظمی حسینیه فاطمه الزهرا ساخته است .
بیشتر بخوانید » -
شهید احمد کاظمی به روایت سردار سرلشگر قاسم سلیمانی ۱
*اشاره : شهادت سردار احمد کاظمی جامعه ایران به ویژه رزمندگان و همرزمان این عزیز را در غم و تاثر جانکاه فرو برد.فرصت را مغتنم شمرده، ویژگیهای این شهید بزرگوار را در حضور سرلشکر “رشید” و سردار حاج “قاسم سلیمانی” به بحث گذاشتیم. خوانندگان محترم را به مطالعه این گفتوگو که در وضعیت خاصی انجام گرفت و آمیخته است با خاطراتی از فراز و نشیبهای جنگ همراه با شهید کاظمی، جلب مینمائیم: *سرلشکر رشید:بسمالله الرحمنالرحیم.بحث ما درباره شهید احمد کاظمی است، فرمانده نیروی زمینی سپاه. رویکردی که در بررسی فرماندهان شهیدمان داریم، یکی در جنگ است و دیگری بعد از جنگ. در جنگ، ما معتقدیم یک فرمانده با شناخت لشکرش و هر آنچه که این لشکرش در صحنه جنگ انجام داده شناسایی میشود، یعنی اگر ما بخواهیم شهید احمد کاظمی را بشناسیم باید لشکر ۸ نجف را در جنگ شناسایی کنیم و ببینیم که این لشکر در صحنه جنگ چه کرده است، چون ایشان فرمانده این لشکر بوده و این فرماندهان ما هم، مثل خود جنابعالی (سردار سلیمانی)، مثل شهید…
بیشتر بخوانید » -
کار باید برای خدا انجام شود
سردار عزیز حعفری از لشکر ۸ نجف می گویند: تیپ نجف مصداق همان حرفی بود که امام(ره(میفرمودند: اگر صد وبیست و چهار هزار پیامبر(علیهم السلام) یک جا جمع شوند و با هم کار کنند، باز هم مشکلی پیش نمیآید. ارتباط اینها با فرماندهشان و با هم ارتباط رئیس و مرئوس نبود. همه فکر میکردند که این کار باید برای خدا انجام شود، باید این جاده صاف شود، پس هر چه از دستم بربیاید، باید انجام بدهم، کسی به مقامش، به موقعیتش فکر نمیکرد و این وسط، اخلاق شهید کاظمیو روحیه بزرگ منشانهاش هم بی تاثیر نبود. همین بود که این تیپ از نظر نظم حرف نداشت. از نظر تاکتیک و تکنیک معروف بود. همین وحدت باعث میشد که مثلاً در یکی از همین عملیاتها، یک توپخانه در عرض یک ساعت و نیم روی ارتفاعات جابه جا شود و عملیات پیروز شود. مثلاً اصرار داشت که حتماً روز عملیات، ظهر به بچههای خط ناهار گرم بدهد. خیلی هوای بچهها را داشت. شما کمتر تیپی را میبینید که موفقیتهای تیپ نجف را داشته باشد.…
بیشتر بخوانید »