گروه ادبی
-
(عدم وجود وعده های خوراک فرهنگی= تقلیل فکری(فصل دوم))
تنها اعتیادپرفایده ازمنظر اقا… متاسفانه کتاب خوانی,جزدربین یک عده ازاهل علم واهل تحصیل وکسانی که به طورقهری باکتاب سروکاردارند,یک کاررایج وروزمره به حساب نمی اید:درحالی که کتاب خوانی باید مثل خوردن وخوابیدن وسایرکارهای روزانه,درزندگی مردم وارد بشود… کتاب نباید به یک عده ازافراد جامعه ی ما مخصوص بماند,کمااینکه درگذشته اینطوربوده است که یک عده کتابخوان واهل کتاب واهل مراجعه به کتاب بوده اند, اکثریت هم دورازکتاب وفارغ ازهم کتاب,این درست نیست وباید اصلاح شود. بنده جوانان بسیاری را دیده ام,حالا افراد مسن که جای خود دارند,که حتی مطالعه ی کتاب رمان راهم میل ندارند! کتاب رمان راچند صفحه ای می خوانند ومی گویند حوصله نداریم,درحالی که حاضرند بیست دقیقه یانیم ساعت بنشینند وتبلیغات تلویزیون را که قبل از شروع فیلم سینمایی پخش میشود,تماشاکنند… اعتیادبه کتاب مقوله ای است که بایدزمینه سازی ان را درمعابر ومکانهای عمومی وبعد درسطح جامعه زمینه سازی کنیم,چراکه کشورماازپرچمداران تمدن فرهنگی است…
بیشتر بخوانید » -
۱۰ نکته نورانی از جلسه سبک زندگی قرآنی(استاد موسوی) ۹۳/۶/۳۰
۱- شهداء، بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ هستند. زنده اندو نزد پروردگار روزی میخورند. (سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹) ۲-ما به واسطه دوستی با شهدا میتوانیم از رزق آنها هم بهره مند شویم. ۳-یکی از برکات شب، جدا شدن روح از بدن و رفتن روح به ملاقات خداست (اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ). پس موقع خواب وضو بگیریم که روح ما با طهارت نزد خدا حضور پیدا کند. ۴-در روایات آمده است اگر موقع خواب با وضو باشیم؛ بستر ما به مسجد که همان خانه خداست تبدیل میشود. ۵-وضو، کَفاره گناهان کوچک ماست. (کفاره: پوشاننده) ۶- امام هادی (ع) میفرماید: ما اهل بیت قبل از خواب دو چیز را هیچ موقع فراموش نمیکنیم؛ اول وضو و دوم تسبیحات مادرمان زهرای مرضیه (س).(پس اگر ما این کارها را انجام دهیم با اولیای الهی همنشین میشویم) ۷-خداوند به دنبال بهانه است؛ برای فرستادن ما انسان ها به بهشت، ولیکن شیطان رجیم مانع دست یابی به این هدف میشود. ۸- به دنبال این نباشیم خدمت حضرت بقیه الله، تَشَرّف پیدا کنیم. اولیای الهی به دنبال تَشَبُّه (همانند شدن) با امام زمان(عج)بودند. ۹-خداوند میفرماید: نزد من درجه ای…
بیشتر بخوانید » -
تورقی برجنبه ی علمی زندگی ولایت(رهبرانقلاب)…(فصل اول)
رابطه ی ولی ما باکتاب وکتاب خوانی چگونه است؟(نکاتی جند اززبان مبارکشان) کتاب مقوله ی بسیار مهمی است.البته بنده به کارهای هنری,تصویری,تلویزیونی,سینمایاازاین قبیل چیزها خیلی اعتقادارم,اماکتاب نقش مخصوصی دارد. جای کتاب را هیچ چیزی پرنمی کند,کتاب راباید ترویج کرد… مردم بایدبه کتاب خوانی عادت کنندوکتاب واردزندگی بشود,ازنظربنده همانطور که وسایل منزل برای تهیه ی یک جهیزیه ضروری ومورد نیاز است همانطور که اگر بخاری نباشد کوران سرما برتن اعضای منزل رسوخ می کند عدم وجود فرهنگ کتاب وکتابخوانی نیز سبب ساز نفوذ خوراک های فکری مسموم وتاثیرات جامع درزندگی افراد است,لذا باید برترویج این فرهنگ ابتدا درسطح زندگی فردی وبعد درمراتب بالاتر درسطح زندگی اجتماعی کوشابود… چندی پیش من دیدم که همین تلویزیون بابعضی جوانان مصاحبه کرده بودوپرسیده بود که اقا! شما کتاب می خوانید؟پاسخ داده بودند که نه,اصلاکتاب راجزضروریات زندگی نمی دانند واین میتواند زمینه سازیک خلا فرهنگی بزرگ برای ایران متمدن باشد!
بیشتر بخوانید » -
تورقی براحوالات یکی ازعلمای شهرستان نجف اباد…(فصل اول)
ایه الله شیخ نعمت الله صالحی نجف ابادی… وی ازفقها،متفکرین ونویسندگان برجسته ی تاریخ معاصراست که ایشان دارای تالیفات بسیار درزمینه ی مسائل مختلف اسلامی وتاریخی می باشد. ایشان ازمدرسین بنام حوزه علمیه قم بودندکه بسیاری ازمسئولین فعلی جمهوری اسلامی ازشاگردان مکتب ایشان بودند،ایشان توانست بانواوری وتحقیق درمسائل تاریخی وفقهی باب جدیدی رادرنگرش به این حوزه ی علمی بگشاید واندیشمندان ومتفکرین حوزه ی علمیه قم رابرای دیدگاه های خوددرمسائل فقهی،تاریخی وغیره که بانظرات بیان شده درگذشته متفاوت است جرات وشهامت بخشد. ایشان نیزازمبارزان وفعالان نهضت امام خمینی به شمارمی رفت که دراین راه سالیانی طعم زندان وتبعید رانیزچشید ورنج انرادرراه تعالی اسلام به جان خرید. ایشان درحوزه های مختلف علوم انسانی وحوزه های علوم مدون فقهی صاحب نظریه شدند وپس ازمدت زمانی شاگردان گرانقدری راتربیت وبه جامعه ی اسلامی هدیه کردند. روحیه ی انقلابی، ان اصلی که رهبرمان این روزها دروصف شهیدان رجایی وباهنربه کارمی برد ازویژگی های انکارناپذیر این شخصیت گرانقدراست. راهشان پررهروباشد انشاالله…
بیشتر بخوانید » -
دیدار با خانواده شهید حیدر علی نجفیان
هر وقت که به موسسه نزدیک می شدیم نامش را بر روی تابلوی کوچه می دیدیم فاصله خانه اش هم تا ما چند متری بیش نبود ولی ما کجا و او کجا !او که خطاب به پدر و مادرش در وصیت نامه خود چنین بیان می کند: پدر و مادر عزیزم می دانم که سخت است ولی اگر من کشته شدم از شما می خواهم که برای من گریه نکنید و اگر خواستید که گریه کنید گریه ای بکنید که از روی شوق باشد نه از روی ناراحتی چون اگر خدا قبول کند شهید هستم و کسی که شهید می شود تازه اول زندگی خود را شروع کرده و آن هم در نزد خدا… البته این شهید والامقام به مانیز در دیگر فرازهایی از وصیت نامه خویش توصیه هایی کرده است از جمله: سعی کنید بیشتر از خانواده های شهدا و مجروحین دیدار کنید و به آنان روحیه قوی و صبر در برابر نا ملایمات با دیدارتان عطا کنید گر چه آنان سرشار از صبر و روحیه قوی می باشند……
بیشتر بخوانید » -
به بهانه ولادت فرمانده
همیشه روز تولد عزیرانمان برای ما خاص است. و چند سالی هست که حاج احمد جزو عزیزترین های بچه های موسسه شده است. فقط ای کاش می دانستیم اکنون چه هدیه ای خوشحالتان می کند، حال که ” نزد رب تان روزی می خورید .” اصلاشاید همان ” روز عرفه ” باید پیغام تبریک برایتان بفرستیم، روز آسمانی شدنتان ! بهرحال ما زمینی ها، گرفتار همین روزها و تاریخ های بی روح شده ایم؛ بگذارید به حساب پروبال بسته مان و دعایی کنید به حال این دل های غبار گرفته…
بیشتر بخوانید » -
احمد…
اسمش احمد بود … احساس میکردم خیلی کار نمیکنه . هرموقع میدیدمش باهاش برخورد میکردم که : – چرا نمیری کمک بچه ها ؟؟؟ – چرا یکم کار نمیکنی.؟؟؟ فقط با یه لبخند جوابمو میداد و میرفت … نمیدونستم باهاش چیکار کنم . اصلا انگاری حرفهای منو نمیفهمید. چند روزی گذشت اما فایده نداشت . هرموقع میدیدمش بهش تیکه می انداختم : – بابا یکم کار کن. – نترس چیزیت نمیشه. – باورکن ثواب داره . – و… روزهای آخر بود که برجکم رو زد . نزدیک های اذان مغرب بود که دیدم از اون دور ، دست یکی از بچه های روستارو که معلول هم بود گرفته بود و داشت آروم آروم باهاش میومد طرف مسجد.به من که رسید گفت : – امشب این رفیقمون اذان رو میخواد بگه… پسره رو نشوند بغل بلند گو و خودشم کنارش . معلولی که به زور میتونست حرف بزنه اذان گفت . . . . احمد ، کل اردو رو بهش اذان یاد داده بود…
بیشتر بخوانید » -
پدر آسمانی ما…
پدرخیلی در پوشش و ظاهرش ساده بود. همیشه دوست داشت ساده ترین لباس را بپوشد. به سر و وضع خانواده خیلی اهمیت می داد که حتما لباسمان نو، تمیز و شیک باشد، اما تنها چیزی که برای خودش مهم بود، تمیزی لباس بود. یک بار بمناسبت روز پدر برایش یک دست کت و شلوار خریدیم. فقط یکبار جهت تشکر از ما پوشید و دیگر ندیدیم که بپوشد . بعضی وقت ها که می خواست بیرون برود و نمی خواست لباس نظامی بپوشد، به من می گفت: “محمد یک کاپشن به من بده بپوشم”. یک لباس را آن قدر می پوشید که می انداختیم دور! وقتی داشتیم وسایل شخصی اش را جمع می کردیم، دیدیم چقدر لباس نو داشته و استفاده نکرده است… . هدیه روز پدر ما؛ صلواتی به روح پاک حاج احمد عزیز پدر شهیدم روزت مبارک
بیشتر بخوانید »