اردو های جهادی موسسه شهید کاظمیاسلایدرخاطرات اردو های جهادی موسسه شهید کاظمی

اردوی جهادی ۱۳۹۶ شهید کاظمی

سه سال می شنیدیم قرارگاه خاتم الانبیاء(ص)در قالب پروژه های محرومیت زدایی به مناطق محروم کمک می کند، با هر زحمتی بود نامه ای از ستاد کل نیروهای مسلح گرفتیم برای فرماندهی این قرارگاه که در صورت امکان به موسسه شهید کاظمی جهت ساخت مسجد روستای دورک کمک کنند.

با پیگیری های فراوان نتیجه نگرفتیم چون کلنگ زنی و شروع ساخت این مسجد ماجراهای خاص خودش را دارد، روزی که به سفارش بسیج سازندگی استان وارد این منطقه شدیم متوجه شدیم علی رغم وجود گروههای جهادی و حتی خود مردم این مسجد توسط مسئولین شهرستان به دلیل نا معلوم و منطقی به پیمانکار واگذار شده است و با پرداخت مبالغ زیادی که روستائیان از حاصل دست رنجشان در کوهها و جمع اوری کرفس به پیمانکار پرداخت نموده اند همچنین کمکهای مسئولین شهرستان و استان اصفهان متاسفانه این پروژه دستخوش بی مهری پیمانکار و سوء مدیریت و…. قرار گرفته و مشکلات بسیار زیادی بوجود امده که هنوز درگیر رتق و فتق این اموریم و به دلیل فضای عمومی نمیتوان نوشت که چه ظلمی به این مردم شده است توسط افرادی که با نیتهایی نا معلوم به خانه خدا هم رحم نکرده اند!!!!! حتما حکمتی داشت که شهید کاظمی مارا به این ناکجا آباد هدایت کرد و خیری بود که موسسه شهیدکاظمی و مسئولین و بچه هایش با صبر و تحمل مشکلات و حواشی خاص این منطقه را سه سال تحمل کرده و درگیرش شدند.

خلاصه دو هفته گذشته اطلاع دادند که سردار حزنی تشریف می اورند اصفهان و از طریق ایشان دعوت شدیم تا در جلسه مسئولین استان و افتتاح پروژه های محرومیت زدایی استان شرکت کنیم که ما وقع آن جلسه هم نمیتوان بیان نمود فقط میتوان گفت متاسفیم و تکلیفمان بسیار زیادتر می شود وقتی شاهدیم که مسئولین……..افتتاح پروژه هایی که…….. باز هم میگوییم حتما حکمتی داشته و ما مامور به صبر و تحملیم.

جلسه برگزار شد و عصر همان روز افتخار بزرگ میزبانی سردار حزنی عزیزی که همان روحیه بسیجی زمان جنگ را حفظ کرده اند از بس خاکی، مخلص، ساده زیست، پرکار و متخصص هستند در موسسه نصیبمان شد.

دقایقی در موسسه در خدمتشان بودیم همه تلاشمان این بود که بتوانیم به نحو شایسته منطقه فریدونشهر و محرومیت بسیار بالای این منطقه را برای ایشان توصیف کنیم تا شایدکمکی برای آن منطقه اختصاص دهند که ایشان هم قول حمایت دادندو چقدر خوشحال بودیم که شاید همه این سختی ها را حاج احمد جلوی پایمان گذاشت و صبرش را هم داد که چنین روزی را نشانمان دهد و صدای مردم فقیر ان منطقه را بتوانیم به مسئولین برسانیم و ظلمهایی که سالیان بسیار زیادی است به آنها روا می شود که اینقدر زیاد است که حتی با و جود انقلاب اسلامی و هزینه های بالایی هم گردیده باز هم در اوج فقر هستند.

 جالب اینکه اصلا به زبانمان نیامد بگوییم سردار کمکی هم به موسسه بکنید انگار مامور بودیم فقط مشکلات مردم دورک و پشت کوه دوم را بگوییم.

چنذ روزی گذشت که مجددا دعوتمان کردند تهران دفتر سردار حزنی و خواستند که فرماندار را هم با خودمان همراه کنیم جلسه سر ساعت تشکیل شد، وقتی وارد اطاقشان شدیم متواضعانه احترام گذاشتند انرژی فوق العاده و تواضعشان همچنین تصاویر زیبایی از دوستان شهیدشان و دست نوشته ها خیلی زیبا جلب توجه می کردند.

فرماندار با بیان مشکلات مردم منطقه شروع کردند، دوازه ساعت است خود شهرستان فریدونشهر قطع برق دارد، سه روز است تمام راههای روستاها بسته شده و از صدو پنج روستا هشتاد روستا در محاصره  شدید برف وبارانند، نه برق دارند و نه آب، بعضی گردنه ها و مناطق چیزی حدود صدو شصت سانت برف انباشت شده است، در سی چهل سال گذشته بی سابقه است و چند میلیارد تومان خسارت به شهرستان وارد شده است، مطلع شدیم چند بچه و خانواده بیمارند و در آستانه مرگ اما هیچ امکان دسترسی نیست حتی هلیکوپتر، در سال قبل بدلیل بسته بودن راه بر اثر برف گرفتگی مجبور شدیم یک فروند هلیکوپتر اعزام کنیم که در محل دست کمک خلبان به پروانه عقب هلیکوپتر برخورد کرد و قطع شد.

سال قبل یک خانم وضع حمل داشت که مجبور شدند در بیل لودر بگذارند و به مرکز شهرستان انتقالش دهند، همین امسال اقای لاچینانی مجبور شده بود خانمی را جهت وضع حمل بیاورد مرکز شهرستان خانم نتوانست تحمل کند و در ماشین به طرز بسیار دردناک و سختی وضع حمل نموده است.

آقای سلیمی فرماندار که سابقه طلبگی دارند و در تهران وزارت کشور مشغول بکار بوده اند با روحیه بسیجی حاضر شده اند با تنزل جایگاه و رتبه شغلی شان تهران را ترک کنند و بروند فریدونشهر به قول خودشان منطقه پشت کوه بدتر از بشاگرد است، از صدو پنج روستای منطقه و ترکیب بالای پراکندگی جمعیت روستایی و وسعت زیاد منطقه هنوز چند روستا جاده، آب و برق ندارند.

ایشان گزارشات را دادند و ترکیب جمعیتی و ظلمهایی که در طول تاریخ به قوم لر این مردم با صفا، مهمان نواز با صداقت و قومی که شجاعتشان زبانزد عام وخاص است و حتی در سرودهایشان به زبان لری می شنویم را بیان نمودند.

سردار حزنی بسیار غمگین شدند و سپس ما هم مشاهدات این سه سال و حرفهایی که تاکنون به هیچ کسی نگفته بودیم را به همرزم شهید کاظمی گفتیم اعم از مظلومیت و محرومیت منطقه و همچنین ظلمهایی را که شاهد بودیم به این مردم شد.

درپایان ایشان بودجه خوبی را برای محرومیت زدایی منطقه در نظر گرفتند و چند دستور بسیار خوبی برای رفع محرومیت دادند و ابلاغ نمودند که شاید یکی از دستورات خیرش به تمام منطق محروم کشور برسد، ایشان اعلام فرموند دیگر هیچ فردی حق ندارد پروژه های محرومیت زدایی و اجرای انرا به پیمانکاران واگذار نماید و اجرا می بایستی به مردم واگذار شود و یا گروههای جهادی. واینجا بود که متوجه شدیم این همه سختی و صبرمان در سه سال گذشته چه حکمتی داشت و بالاخره صدای آن مردم محرومی که خودشان هم این سه سال هم فرهنگی و هم حمایتی رشد بسیاری داشتند بالاخره به مسئولین رسید و به لطف خداوند توانستیم در حد محدودی به تکلیفمان عمل کنیم با اینکه هنوز راه ادامه دارد و به قول حاج احمد روسیاهیم.

امسال تصمیم داشتیم اربعین با بچه های موسسه برویم انجا و با جمع مردم روستا عزاداری کنیم و مردم روستا هم بی صبرانه منتظرند و هر روز تماس می گیرند، اما وقتی شاهد رشد فرهنگی با سرعت بالای این مردم هستیم(قسمتهایی از آنها در گزارشات ذکر شد و هنوز ادامه دارد) واقعا خجالت میکشم و میبینم من هیچ کار مفیدی نکرده ام!!!! هیچ کاری!!!، این مردم الان اصرار دارند بروند کربلا و هر روز پی گیرند، این مردم با شهید کاظمی خیلی خیلی بیشتر از مأنوسند و انگار شهید کاظمی مال انهاست و الحق این شهید هم برایشان سنک تمام گذاشته و میگذارد، هر سه وعده حتی در برف اذان پخش می شود و نماز برپاست.

بروم روستا چه بگویم و چه کار کنم، این همه رفتیم و بردندمان و برایمان کم نگذاشتند در این همه سال و شهید کاظمی همه دارو ندارش را برای رشد ما گذاشت اما من…..!!! این روزها احساس می کنم حاج احمد هم دیگر ما را نمی بیندبه خاطر ناسپاسی ها، کم کاری ها و ناشکری ها. مگر نه اینکه بهترین لحظات زندگیم را در این چند سال در موسسه گذراندم و در استانه سالگرد شهادت حاج احمد دست خالیم.

 چه گزارشی دارم که ارائه کنم، برنامه های گذشته پیش کش اردوی جهادی امسال هم…..هیچ چیز….هیچ هیچ.چقدر خواندم ونوشتم؟ چقدر کار فرهنگی کردم؟چقدر برنامه های موسسه را جدی گرفتم؟خودسازی و درسم چه؟ هیچی…پس خودم را تنبیه میکنم و با خود عهد میکنم تا برنامه ریزی و تلاش نکنم ونگاه مجدد شهدا را جلب نکنم، امسال اربعین را با تمام علاقه ای که داشته و دارم اما به دورک نمیروم….  

تا شاید تنبیه شوم و…مگر اینکه بطلبند و خودشان راهیم کنند و بعدش هم عهد و پیمان نشکنم و….

pic-75769-1468816150.jpg (1964×2005)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن