خاطرات و زندگی نامه شهید حاج احمد کاظمیشهید حاج احمد کاظمی

حاج احمد

    یک دشت پر از تانک 

 تیپ امام حسین.ع. و تیپ نجف اشرف برای دیده بانی در منطقه خرمشهر دکلی مشترک نزدیک دارخوین داشتند. یکی از روزهای نزدیک به عملیات بیت المقدس که در حال سازمان دهی و برگزاری مانور بودیم من و حاج احمد برای بررسی منطقه به سمت دارخوین رفتیم. حاجی از من خواست تا به بالای دکل بروم و گزارشی از وضعیت دشمن در منطقه ارائه دهم. زمانی که به بالای دکل رسیدم بهتم زد…

گفتم: “یک دشت پر از تانک میبینم”  او گفت: ” غصه نخور ما هم تانک داریم ” من خواستم تا تعداد تانک های خودی را بدانم که حاجی گفت: ” ۱۰-۱۲ تا تانک داریم.”

 و من در دل گفتم:

یک تیپ زرهی با ۱۰-۱۲ تا تانک در مقابل چند لشکر مکانیزه دشمن با صدها تانک ویک شهر در دست دشمن!


حریف احمد

روزهای اول مرحله دوم عملیات دشمن فشار بی امانی برای حفظ مواضع خود وارد می آورد و آتش بسیار پر حجمی بر سر نیروها می ریخت به طوری که سهم حاج احمد ترکشی بود که بر صورت او اصابت کرد و بی هوش به زمین افتاد..اما ترکش حریف احمد نمی شود و پس از ساعتی مداوا به هوش می آید و با اصرار زیاد توسط نفر بر غنیمتی دوباره در خط مقدم حاضر می شود

در این مرحله هم پاتک دشمن بی اثر می ماند..


بستنی آلاسکا

فاصله عملیات فتح المبین تا بیت المقدس کمتر از یک ماه بود و نیروها خسته شده بودند. از حاج احمد خواستیم تا قبل از آماده سازی نیروها و سازماندهی مجدد برای انجام عملیات نیروها به مرخصی بروند. اصرار کم کم نتیجه داد و حاجی راضی شد تا نیروها به مرخصی بروند به شرطی که او هم همراه آنان باشد .همه گردان سوار اتوبوس شدند و حاجی هم همراه آنان تا این که به منطقه گلف در نزدیکی اهواز رسیدیم. احمد ابتدا نیروها را به حمام فرستاد و سپس برای هر نفر یک آلاسکا خرید و گفت:

” مرخصی تمام شد !بر می گردیم منطقه!”

این فرصت چند ساعته تمام مرخصی گردان بود در فاصله سه ماه و دو عملیات بزرگ..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن