دیدار همسر شهید با خانواده شهید مدافع حرم کمیل قربانی
”سومین دیدار از سلسله دیدار های خانواده ی شهید محسن حججی با خانواده های شهدای مدافع حرم شهرستان نجف آباد“
(شهدای اعزامی از لشکر هشت نجف اشرف)
در ابتدای این دیدار، همسر شهید کمیلی، همسر شهید حججی را الگو و اسوه ی خود دانست،به این دلیل که ایشان،شخصا برای همسرشان آرزوی شهادت میکردند و از او هم خواسته بود؛ دعای شهادت برای شهید قربانی داشته باشد.
و این یعنی ؛ کسی از عشق خود بگذرد تا آرزوی دیگری برآورده شود، این یعنی مناعت طبع.
همسر شهید حججی در توضیح این دعای بسیار دشوار و ایثار گرایانه گفت:
عشق و عاشقی راه و رسمی دارد.
عشق الهی هدف دارد ، نهایت دارد.
ازسر و جان گذشتن دارد.
اما عشق زمینی، انسان را پاگیر میکند و زمین میزند، طرف شما به جای اینکه شهید شود، با مرگ از پیش شما میرود. این یعنی وابستگی مانع شده است، نه راه ساز. وابستگی قشنگ است اما زمینی است و جنس معراجی و خدایی ندارد. وقتی جنسش الهی شد، باید تماما او را به خدا بسپاری و دل به رضایت او رضا کنی.
همسر شهید کمیل قربانی از برآورده شدن نیت خود گفت،اینکه از ابتدای سال نیت کرده بود خانه با وجود میهمان ویژه ای متبرک شود و اکنون با حضور همسر شهید حججی محقق شده.
در پاسخ، همسر شهید حججی، بر قطعیت حضور شهید حججی در این دیدار تاکید کرد و در این رابطه، خاطره ای را نقل کرد؛
یک روز قبل از عید غدیر، معلم کلاس پنجم بنده تماس گرفتند و گفتند: من دیشب خواب دیدم که شما داری جایی میروی و همراه شما چند خانم مشکی پوش هم هستند و از پشت سر، شهید حججی هم همراه شما می آیند.
من به شما گفتم : وظیفه ی ماست که به دیدن شما بیاییم، اما آقا محسن در جواب بنده گفتند: نه اینطور نیست، وظیفه ی ماست که برویم به بقیه سر بزنیم.
چون قبل از عید غدیر بود، بنده این خواب را بر دیدار سادات برای خویش تعبیر تکلیف کردم و گفتم حتما باید به دیدار علما بروم.
به دیدار استاد طاهرزاده هم رفتم اما بعدها که کمی تامل کردم متوجه شدم که در آن زمان بنده مشغول برنامه ریزی دیدار با خانواده شهدا بوده ام ،و این وظیفه را آقا محسن به عهده ی بنده گذاشته اند و خودشان قطعا حضور دارند.
محسن جان شهید وحدت هستند و این رفت و آمد ها ، استحکام بخش ریشه ی این وحدت در قلب های ماست.
همسر شهید قربانی در ادامه، از زنده شدن حال و هوای شهادت همسرشان پس از شهادت شهید حججی گفتند:
وقتی تصویر مربوط به اسارت شهید حججی را دیدم، شکه شده بودم، درست مثل زمانی که متوجه شهادت همسرم شدم،وقتی که یکی از همکارانم، بدون اینکه بداند من همسر شهید قربانی هستم، به همکار دیگرم گفتند: از سوریه شهیدی به نام کمیل قربانی آورده اند. بنده واقعا حال غیر قابل تصوری در آن زمان داشتم و شکه شده بودم.
تصویر اسارت شهید حججی هم یک طراحی الهی بود،نمیدانم ایشان چه کرده است که خداوند اینگونه سرنوشتی برایشان رقم زده است.
همسر شهید حججی هم به تصویر با صلابت شهید حججی اشاره کردند و گفتند:
به من هم میگفتند این تصویر کار شده است و واقعی نیست.
اما من مطمئن بودم ک محسن جان است، مخصوصا اینکه اتیکت جون خادم المهدی را هم داشتند، بیشتر مرا مطمئن میکرد.
آن قد و قامت را خوب میشناختم. میدانستم که شهیدش میکنند.
همسر شهید قربانی با ابراز همدلی با همسر شهید حججی گفت:
داستان اسارت واقعا با شهادت متفاوت است.
من شاید واقعا نتوانم با همسر بزرگوار شهید حججی همدردی کنم و در آن حد نیستم.
لحظه لحظه همه ی اتفاقات برایم تازه میشد، انگار تازه خبر شهادت شهید قربانی را به من داده بودند، اما همیشه در پس پرده ذهنم این بود که شهید حججی چه کرده اند که اینگونه خداوند به ایشان عزت بخشید؟
قطعا یک شخصیت مخلص داشته اند. و این حاکی از عهدی میان ایشان و خدای خود است. شهید حججی را خداوند خریدند.
هرجا که نگاه میکنیم دست خدا را میبینم. هیچ کس جز حضرت حق، قادر به خلق چنین پدیده ای نیست.
شاید خیلی ها جبهه گیری های خاص داشته اند، اما وحدت ایجاد شده بین همه ی گروهها و جریان پیشرو واقعا چشم گیر است؛ این یعنی عزت خداوند برای بنده اش.
سپس همسر شهید قربانی از تصورشان در مورد شهادت، قبل از ازدواج با شهید قربانی، و خصوصیات شهدا گفتند:
زندگی شهدا واقعا شبیه به هم است.
من قبل از ازدواج با کمیل، داستان زندگی شهدا را که میخواندم، با خودم میگفتم؛ این ها مال کتاب هاست!
ولی بعدها فهمیدم که واقعا اینطور نیست.
از شهادت کمیل راضیم، نه تنها راضی، که شاکر هم هستم. چرا که بعد از شهادت ایشان باب های زیادی گشوده شد، از آن حالت سردرگمی درآمدم و راهم مشخص شد.
همسر شهید حججی با تایید صحبت ایشان،اضافه کردند:
با شهادتشان مسیر را برای ما باز میکنند. میتوان اینگونه گفت که پنجاه درصد شما را بالا میبرند، و پنجاه درصد مابقی را بر عهده ی خودت میگذارند تا بالا بروی.
همسر شهید قربانی از شهید حججی به عنوان تابلوی تمام عیار همه ی شهدا یاد کردند و از نقاط مشترک ایشان و شهید قربانی گفتند :
این خیلی زیباست که شما میبینید انسانی تلاش کرده و خداوند پاسخ آن تلاش را داده و به آن برکت میدهد.
شهید کمیل قربانی، کارهای بسیار ساده ی کوچک را برای خدا انجام میدادند. و همیشه میگفتند راه انسانیت، اخلاص در عمل داشتن است.
میگفتند: با خدا معامله کنید و هر کار را برای رضایت خودش انجام دهید.
خصوصیت مشترکی که بنده بین شهید حججی و کمیل جان میبینم هم همین اخلاص است.
درمورد سایر شهدا خیلی چیزها را خانواده های شهدا از نزدیک میدیدند اما مردم عادی نمیدیدند،
ولی با شهادت شهید حججی حجت بر همه عیان شد و خداوند در مورد ایشان مرزها را شکست.
من خدا را شکر میکنم که شهید حججی لحظه به لحظه ی خود را ثبت کرده اند و مسیر و هدفشان را گفته اند،
ایشان یک تابلوی تمام عیارند و مظلومیت همه ی شهدا را ثابت کردند.
ایشان در اولین اعزام به شهادت رسیدند.
کاملا آماده ی پرواز بودند، خودم به رفتنشان رضایت قلبی داشتم، اما فکر نمیکردم به این زودی شهید شوند.
همسر شهید حججی گفته ی شهید حججی را درباره ایشان نقل کردند :
محسن جان میگفتند : گویا خداوند منتظر بود شهید احمدی و کمیل قربانی را ببرد سوریه و بعد برای خودش گلچینشان کند.
من هیچوقت خنده ی آخر محسن که بر روی صورتش نقش بسته بود را از خاطر نمیبرم.
آن لحظه وقتی چشمم به گردن مبارک این عزیز افتاد و ایشان را تصور میکردم که چگونه شهادتی می خواهد، باران اشک از چشمانم سرازیر بود.
وقتی محسن جان اعزام شدند برایشان پیام فرستادم که ؛ برای شهادتت دعا میکنم ولی از تو میخواهم سالم برگردی، سالم شهید بشوی و برگردی برای من.
ایشان در پاسخ به بنده گفتند: به رضای خداوند راضی باش.
مادر همسر شهید قربانی در ادامه از شوق بسیار شهید قربانی برای شهادت گفتند:
فرمانده ی ایشان میگفتند اینقدر شهید قربانی جهشی پرواز کردند و رفتند که وقت نشد از ایشان چند تا عکس داشته باشیم.
در امر شهادت بسیار عجول بودند.
موقع اعزام هم فقط همسرش، بنده و پدر ومادر خودشان را در جریان گذاشتند.
موقع خداحافظی به ایشان گفتم کمیل جان ان شاءالله سالم برگردی، گفتند: ان شاءالله!
این لفظ ان شاء الله کلام همیشگیشان بود.
بعدها رفقایش میگفتند: درسوریه مدام میگفته برای اینکه ان شاء الله! همه مان سالم شهید بشیم صلوات….
در ادامه ی دیدار، همسر شهید حججی از معامله ی بین خود و خدا،بر سر عزیز ترین موجودی اش گفت:
بعد از شهادت، گویا یک مسیر جدید به روی ما گشوده میشود، حضرت زینب واقعا صبر میدهند و عنایت میکنند.
من بیشتر از اینکه گریه کنم، فکر میکنم. و بیشتر از پیش، به قدرت الهی پی میبرم.
خداوند همه چیز را مثل یک فیلم نامه ی بدون نقص، کنار هم چیده بود؛ ازدواجمان، شغل ایشان، سوریه رفتن و همه و همه.
وقتی از ایشان میخواستم که سالم برگردند، میگفتند: من دلم میخواهد همه چیزم برود، مثل علی اکبر، مثل امام حسین. و خدا هم همه را به ایشان عنایت کردند.
ذره ذره وجودشان را خداوند خرید.
ما پنج سال کنار هم بودیم.
همه اش ذکر شهادت بود.
لیوان آب به دست هم میدادیم، میگفتیم: ان شاءالله شهید بشی، الهی رو سفید بشی.
واقعا شهید حججی قیامتی زندگی میکردند. هر وقت ازچیزی ناراحت بودم، ایشان دلم را به دست می آوردند و میگفتند: دعاکن شهید بشم.
مجلس امام حسین میرفتیم، سریع پیام میدادند: برای شهادتم دعا کن، من هم برای صبر و شهادتت دعا میکنم.
همیشه به من میگفت: ثواب اینکه شما علی جان را نگهداری میکنی که بنده فیض کامل از مراسم ببرم، این خودش جهاد است.
بنده هم همیشه برایش دعا میکردم و به حضرت زینب میگفتم این هدیه را به بهترین شکل از من قبول کنید. حضرت هم قبول کردند.
کسی که چیزی را هدیه می دهد، دیگر دنبالش نمیرود که قسمتی از آن را پس بگیرد.
محسن جان را به خود حضرت سپرده ام، ولی خب چشم انتظارش هستم همیشه و هر لحظه .
همسرشهید قربانی درباره ی این انتظار گفتند:
شما که جای خود دارید، بنده هرکس را میبینم منتظر است.
همه پیگیری میکنند. از ما هم درباره ی ایشان بسیار میپرسند.
یکی به بنده گفت: همسرت آقا کمیل؛
گفتم دیگر از همسری بنده گذشت، دیگر تعلق به همه دارد.
اما در اینجا، همسر شهید حججی از خواسته ی قلبی شان برای انتظار حقیقی همگانی به جای انتظار برای شهید حججی گفتند:
وقتی اطرافیانم را میبینم که خیلی پیگیرند و برای محسن چشم انتظارند، به ایشان میگویم :
اگر اینقدر برای بازگشت پیکر محسن جان چشم انتظاریم، برای ظهور آقا امام زمان انتظار میکشیدیم، آقا آمده بودند.
حتی پیش خودم اینطور فکر میکنم که یک بیانیه ای طراحی کنم که به جای چشم انتظاری برای بازگشت پیکر شهید حججی، سر یک ساعت مشخص، بی قرار و چشم انتظار آقایمان باشیم.
همه گریه کنند و سر به سجده بگذارند و التماس خدا بکنند.
مهم ترین دعای همه ی همسران شهدا همین ظهور حضرت است، تا شاید دوباره همسرانشان را در رکاب آقا ببینند و روسفید شوند.
ولی در کنارش دعا میکنم خداوند نعمت وجود پیکر محسن جان را از مردم این شهر نگیرد ان شاءالله.
سپس همسر شهید قربانی ویژگی های شخصی و خاص شهید کمیل قربانی را اینگونه برشمردند:
آقا کمیل خیلی پاک و لطیف بودند.
روحیه ی هنری داشتند و لطافت اخلاقیشان بسیار زیاد بود.
از دلسوزی برای دیگران گرفته، تا انجام هرکاری که از دستش بر می آمد، برای دوستان و آشنایان انجام میداد.
همیشه به گل ها که نگاه میکردند، میگفتند الله اکبر! خداوند چه آفریده است.
چشم هایشان مثل جواهر بود و این را همه به خاطر دارند.
وقتی عقد کرده بودیم، آن قدر خوشحال بودم که میگفتم خداوند چه جواهری به بنده عنایت کرده است.
بعدا که شهید شدند، پیش خودم گفتم: خریدار جواهر من، خداوند بود و بس. این جمله را حضرت آقا هم به بنده گفتند. برای من خیلی ارزش داشت که یکی از اولیای الهی را از نزدیک دیده بودم. واقعا شنیدن کی بود مانند دیدن…
ایشان از میان ائمه ، بیشتر با حضرت زهرا و امام زمان ارتباط داشتند، و خود را مدام در محضر ایشان حس میکردند. ذکر غالبشان صلوات بود.
همسر شهید حججی هم از دعای خیر همیشگی ایشان برای همه ی مسلمانان گفتند:
شهید حججی پنج شنبه وجمعه ها مدام ذکر” اللهم الغفر للمومنین والمومنات والمسلمین والمسلمات” را میگفتند و این را وظیفه برگردن خویش میدانستند.
سپس همسر شهید قربانی، از حضور ایشان در زندگی جاری خانواده، پس از شهادتش، و دست گیری های متعدد ایشان از خانواده چنین گفتند:
بنده اصلا به قضیه ی شهادتش فکر نمیکردم. اما در آن لحظه ها که پیکر مطهر ایشان را به مسجد آورده بودند، پا برهنه به استقبال رفتم.
گویی در آن لحظه یک نجوای درونی در گوش من میگفت که باید بگویی و روشن سازی کنی که همسرت برای چه رفته است.
و واقعا صحبت هایی که بنده آن روز انجام دادم، حرف های خودم نبود، شهید پشت کلام بنده بود و با مردم صحبت میکرد.
سپس از ویژگی مختص شهید که همانند مقتدایشان، سید الشهدا، به نماز عشق می ورزیدند،چنین گفتند:
ایشان در هنگام ناراحتی ها،همواره به نماز پناه میبردند.
عاشق نماز بودند. هرکاری که میخواستند انجام دهند قبلش نماز میخواندند.
نمازهای طولانی و در خلوت میخواندند. و اگر کسی هم میرفت آن مناجات و صدای دلنشین را قطع میکردند.
در رابطه با دیگر ویژگی های خاص شهید کمیل قربانی،همسر شهید از خاطرات اوایل ازدواجشان گفتند:
اوایل ازدواجمان، ما با آقا کمیل رفته بودیم بازار.
ایشان چشم پاکی داشتند و هیچ گاه به نامحرم نگاه نمیکردند. دیدم هی مسیر خود را عوض میکنند، بالا و پایین میروند تا چشمانشان به نامحرم نیفتد.
سری بعدی که میخواستیم بازار برویم، به بنده گفتند دو رکعت نماز خوانده ام که چشمم به نامحرم نیفتد.
مادر همسر شهید هم اضافه کردند:
رفته بودیم کت و شلوار دامادی برایشان بخریم، در آن مغازه، آهنگ نامناسبی درحال پخش بود.
باوجود اینکه آقا کمیل، لباس را پسندیده بود، وقتی به فروشنده تذکر داد و ایشان توجهی به حرف آقا کمیل برای قطع آهنگ نکرد،ایشان از مغازه خارج شدند.
رفتیم و خیلی گشتیم و دوباره برگشتیم،ایشان دوباره امر به معروف کردند و پس از قطع آهنگ، به مغازه وارد شدند و خریدشان را انجام دادند.
ایشان نسبت به امر به معروف ونهی ازمنکر خیلی حساس بودند.
از دیگر ویژگی های بارز شهید قربانی، این بود که واقعا حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میدانستند و حد وسطی برایشان تعریف نشده بود. در این قضیه بسیار محکم بودند.
در پایان این دیدار، همسر شهید قربانی خطاب به همسر شهید حججی گفت:
از روز شنیدن خبر شهادت شهید حججی، روزی نیست که برای صبر و عاقبت به خیری شما و علی جان دعا نکنم.
بالاخره چشم یک ملتی به علی جان است و به شما. یک جریان پشت سر شماست.